یک روزنامه پاکستانی در مقالهای از گسترش نفوذ چین در بازارهای پاکستان خبر داده و از تسلط پکن بر این کشور ابراز نگرانی کرده است.
به گزارش فارس، پایگاه خبری "تریبون" پاکستان با انتشار مقالهای درباره گسترش نفوذ چین در پاکستان مینویسد: هر کس که ساکن اسلامآباد باشد نمیتواند حضور فزاینده چینیها در این شهر را نادیده بگیرد.
در واقع، حضور چین به شکل بیسابقهای در اغلب شهرهای مهم پاکستان دیده میشود و واقعیت این است که چین در حال گسترش فعالیت خود در پاکستان بوده و تا آستانه درب خانهها آمده است.
افغانستان و پاکستان جزو حوزه نفوذ چین در آسیای جنوبی محسوب میشوند. حال سئوال اینجا است که آیا پاکستان برای چین تبدیل به اسرائیل یا سومالی خواهد شد؟
پاسخ به این پرسش بستگی به این دارد که آیا پاکستان نیز میتواند چیزی از این رابطه به دست آورد یا خیر؟
افزایش نیروی انسانی چین در پاکستان نشاندهنده گسترش حضور بخش حقوقی و شرکتی چین در بازار پاکستان است.
فعالیت در یک بازار دوست مثل پاکستان که دولت آن هیچ فشاری بر شرکتهای چینی برای افزایش انتقال تکنولوژی و یا استفاده از نیروی کار محلی وارد نمیکند، فرصت فوقالعادهای برای چینیها محسوب میشود.
آنچه این شرکتها معمولاً انجام میدهند این است که بیشتر نیروی انسانی فنی خود را از چین آورده و تنها در کارهای رده پایین از نیروی کشور میزبان بهره میبرند این بدان معنا است که تنها فرصت شغلی برای افراد غیرماهر در پاکستان فراهم میشود.
اما اسلامآباد به خاطر اسکناسهای پکن و نیز به خاطر اینکه چین را یک متحد استراتژیک قدیمی میداند مخالفتی با این اقدام نمیکند.
از دیرباز چین یک منبع مهم تأمین اسلحه برای پاکستان به شمار میرفته و اسلامآباد هرکجا با محدودیت سلاحهای آمریکایی روبرو شده پکن گزینه جایگزین آن بوده است.
در واقع، چهره مثبت چین به جنگ سال 1965 برمیگردد، زمانی که دولت چین کمکهای نظامی زیادی به پاکستان کرد.
بنابراین، حالا که چین تبدیل به یک غول مالی شده، انتظارات اسلامآباد نیز افزایش پیدا کرده است.
به طور قطع، پاکستان تا زمانی که درسهای تاریخی گذشته را فراموش نکرده و از مسیر استراتژیک متحد خود آگاه باشد میتواند سود زیادی ببرد.
در ابتدا نباید فراموش کرد که کمک بلاعوض چین پس از سال 1979 متوقف شد و این زمانی بود که پکن مسیر استراتژیک خود را از توسعه نظامی به توسعه اقتصادی تغییر داد.
پیش از سال 1979، پاکستان بزرگترین کشور غیرکمونیستی بود که کمکهای چین را دریافت میکرد که این مسئله با تغییر سیاست پکن متوقف شد.
این دیدگاه هنوز نیز ادامه داشته و چین تا زمانی که منفعتی نداشته باشد حاضر نیست پول خود را در یک کشور دیگر هدر دهد، حتی اگر آن کشور متحد آن باشد.
دوم اینکه افغانستان و پاکستان نه فقط از جهت رقابت پکن با سایر بازیگران منطقهای مثل هند، بلکه از نظر تسلط بر منابع منطقهای نیز نقش مهمی در تأمین منافع چین دارند.
پاکستان با واقع شدن در کمربند معادن، که از مغولستان به پاکستان و از آنجا تا ترکیه امتداد دارد، از منبع غنی از مواد معدنی مثل مس، طلا، روی، سرب، آهن، آلومینیوم و غیره برخوردار است (برای مثال، مس نقش مهمی در توسعه صنعتی دارد) و بنابراین چین علاقه خاصی به پروژههایی مثل "سینداک"، "ریکودیک" دارد.
در واقع، شواهد کافی وجود دارد که نشان میدهد شرکتهای چینی راه خود را به سوی بازار معدنی پاکستان
کج کردهاند.
برهمین اساس است که پس از برنده شدن یک شرکت استرالیایی مشهور در مزایده پروژه "سینداک"، این پروژه با دخالت دولت به یک شرکت چینی داده میشود. این در حالی است که دولت چین در سال 2001 از تمایل خود برای به دست آوردن حقوق پروژه "سینداک" خبر داده بود.
بعدها، چینیها به همین شکل در مورد پروژه "ریکودیک" نیز ابراز تمایل کردند که شاید همین دلیلی برای تمایل دولت برای مذاکره مجدد در مورد این قرارداد بود.
سازمان "شفافسازی بینالمللی پاکستان" نیز اخیراً از نقض قانون در واگذاری قرارداد پروژه نیروگاه برق- آبی
"کوهالا" و سد "بنجی" به 2 شرکت چینی خبر داد. این 2 پروژه برخلاف قوانین موجود و براساس یادداشت تفاهم امضا شده توسط نخست وزیر پاکستان و بدون برگزاری مزایده عمومی به چینیها واگذار شده است.
این تنها مسئله جاه طلبی ساده بخش حقوقی نیست بلکه موضوع جاهطلبی یک قدرت منطقهای است که میخواهد با کمترین هزینه نفوذ خود را در کشور گسترش دهد.
چین یک "امپراطوری پنهان" است که بدون پرداخت دیون مالی یا انجام مسئولیتهای سیاسی اجتماعی در کشور هدف خود به طور مستمر در حال پیشروی در این کشور است.
آیا ما میخواهیم همان رابطهای را با چین داشته باشیم که با آمریکا داشتیم؟